مطالب جدید

آرامش مردم در پارک‌ شهر سقز زیر چرخ موتور سوران

آرامش مردم در پارک‌ شهر سقز زیر چرخ موتور سوران

پارک‌ها و فضای سبز شهری محل مناسبی برای آسایش و آرامش روحی شهروندان است، تمهید و فراهم نمودن امنیت پارک‌ها و فضایی سرشار از آرامش و آسایش و فرهنگ سازی و حفظ و نگهداری امکانات موجود در پارک‌ها از اهم وظایف خدمات شهری و فضای سبز شهرداری‌هاست، مستلزم ایجاد این فضا، مدیریتی مقتدر و مجرب می‌طلبد که شوربختانه این نوع مدیریت به ویژه در پارک‌های شهر احساس نمی‌شود.

بیشتر بخوانید »

چند توصیه مشفقانه به داوطلبان شورای شهر سقز

شورای ششم در گام اول

با نهایی شدن لیست داوطلبان مجلس شهری توسط هیئت نظارت استان و هیئت مرکزی، ( که ظاهرا ریشخند بزرگی به تصمیمات هیئت نظارت شهری بود ) انتخابات شورای شهر برای داوطلبان وارد مرحله تازه ای از رقابت شده است .

بیشتر بخوانید »

شورای اقتدار گرا یا شورای انعطاف پذیر و باورمند به خرد جمعی

شورای اقتدار گرا یا شورای انعطاف پذیر و باورمند به خرد جمعی

پیشگفتار: با توجه به فرارسیدن ایام انتخابات ریاست جمهوری و شورای اسلامی شهر و روستاها به صورت همزمان و مشهود بودن عملکرد غیر قابل دفاع و ویرانگر ادوار گذشته شورای اسلامی شهر سقز علی الخصوص شورای پنجم که تنی چند از اعضایش به اتهام فساد یا در بازداشت هستند و یا با قید وثیقه آزاد شده‌اند این سوال میتواند ذهن مردم را به خود درگیر کند که رویکرد شورای ششم نسبت به اوضاع مدیریت شهری چگونه خواهد بود و آیا میتوان به چنین شورایی در چهار سال آینده اعتماد کرد؟؟؟

بیشتر بخوانید »

مافیای شهر . . .

مافیای شهر . . .

به پشت دستش نگاهی کرد و بی اختیار انگشتش را روی جای زخمش می کشید، زخمی که سمانه در آخرین لحظه‌های تلاشش برای زنده ماندن روی دست دکتر شکوفه با ناخن‌هایش چنگ زده بود، "دکتر خورشیدی" تنها کسی بود که متوجه شده بود جای این زخم، جای چنگ‌های ناخن است.

بیشتر بخوانید »

آلودگی صوتی

آلودگی صوتی

گاهی به سختی دلم میگیرد از این بازار آشفته‌ی هنر که هردچه بر او ایام میگذرد گویی از بار محتوایی آن کاسته می‌شود اشعار دیگران غوغا و شورانگیزی رادر پیراهن خود ندارد و جیب های واژه هایش تهی از احساس و عاطفه است و این دردی است که میانه جانم را می آزارد، دمی میخواهم بر ماشین زمان نشسته و در رویای خویش به چند دهه عقب تر روم به روزگاری که عشق سنگ بنای هر هنر و کاری بود روزگاری که حنجره ها بوی پول نداشته و هر آنچه برون می تراوید عشق بود و ماندگاری روزگاری که بزرگان در کوچه های بیدلی قدم زده و پای دیواری خوانان آن روزگار از مروت و مردانگی از گذشت و صبوری روایت میکردنند ما را چه شد که اینک اینچنین در کلاف بی مهری دست و پا بسته ره گم کرده ایم چرا این ایام سروده ها و اواز ها رگ خوبیهایمان را نمی لرزاند چرا شاعران قافیه هایشان بوی نا گرفته واز در و دیوار سروده هایشان مصیبت آوار میشود چرا حنجره ها چون عصای موسی اعجاز در احساس ندارند و چرا چونان باد می آیند و چونان باد نیز در خاکستر نسیان مدفون میشوند دراین عصر که چند دهک از نبود بزرگان موسیقی میگذرد گویی عشق و نوا را با خود به دیار ابدیت برده اند.

بیشتر بخوانید »