نقش بیشعوری فردی و اجتماعی در توسعه نایافتگی کردستان

به نام خدا

نقش بیشعوری فردی و اجتماعی در توسعه نایافتگی کردستان !

سال ۱۴۰۰ را به سال مبارزه با بیشعوری تبدیل کنیم*

سید هاشم هدایتی ( دانش آموخته مدیریت استراتژیک )

۱٫ برای کسانی که دغدغه اجتماعی دارند کنکاش برای شناسایی آسیب ها و ارایه راه حل های آن امری بدیهی است. برای صاحب این قلم، توسعه کردستان یکی از مهمترین دغدغه های اجتماعی است بدین خاطر سال هاست با نگارش کتاب ها و مقالات متعدد، کوشیده است موانع فراروی توسعه کردستان را شناسایی و درحد توان پیشنهادهایی را مطرح کند.  بایک نگاه اجمالی، موانع توسعه کردستان را می توان متوجه دولت ها، سیاست ها و عملکردهای  آن، فرهنگ جامعه و رفتار تک تک مردمانش دانست. برخی از این موانع اجتماعی، برخی فرهنگی،برخی سیاسی و بخشی نیز فنی و اقتصادی و البته زیربنایی است. درسالیان گذشته کوشیده ام مصداق هایی از این موانع را مطرح و در معرض نقد وبررسی هم میهنانم قرار دهم. از جمله مقوله هایی فرهنگی و انسانی را. کما اینکه جنبه هایی از نقش دین و باورهای مذهبی را نیز مورد مداقه قرار داده و به رشته تحریر درآورده ام که به مرور منتشر خواهد شد. بامروری دوباره بر کتاب ” بیشعوری،  نوشته دکتر خاویر کرمنت” متوجه تاثیراتی شدم که ممکن است پدیده بیشعوری بر فرایند توسعه کردستان برجای بگذارد. لذا با تدقیق بیشتردرابعاد این کتاب برآن شدم ” نقش بیشعوری درتوسعه نایافتگی کردستان” را مورد بحث و تبادل نظر با منتقدان و فعالان اجتماعی جامعه کردی قرار دهم. نظر به اینکه مخاطب اصلی من دراین مقوله هم زبانان کردستانی ام خواهدبود، شایسته  بود این یادداشت با زبان مادری تحریرشود  اما با توجه به اینکه بخش گسترده ای از مخاطبان اینگونه یادداشت ها مسئولان حکومتی غیرکرد هستند بهترآن دیدم ابتدا با مروری برمحتوای کتاب،  کلیاتی را به زبان فارسی مطرح وسپس مصداق های منطقه ای را به زبان کردی با خوانندگان ارجمند خود درمیان بگذارم.

۲٫ از چند سال پیش که با کتاب بیشعوری آشنا شدم غالبا می کوشیدم محورها و محتوای کتاب را با وضعیت رفتاری و خصلت های پایدار و نیمه پایدار خود مقایسه کرده و حتی المقدور در مسیر تغییر از جنبه های بیشعوری و اصلاح،  گام بردارم. گاهی برخی از نزدیکان خود را نیز تشویق کرده ام  که از خواندن و تعامل با این کتاب ارزشمند غافل نباشند. خاویر کرمنت دراین کتاب کوبنده، مهلک وبیدارکننده مشتی حقایق را به سان پتکی گران بر ذهن و جان خواننده فرود می آورد و بیرحمانه مخاطبان خود را به سمت پایش و ارزیابی میزان بیشعوری خود فرا می خواند. کتاب بی شعوری که ترجمه آن از سوی آقای محمود فرجامی در ایران، بیش از بیست بار به چاپ رسیده است، در چهار بخش و بیست و چهار فصل و یک بخش پایانی تنظیم شده است. ماحصل خود درمانی نویسنده دربرگیرنده صدها نکته ناب، صریح، واقعی و گزنده است که بی واسطه، منش و رفتار هر خواننده ای را به چالش می کشد. مولف دریک دیالوگ جذاب و منحصر به فرد، خواننده را وا می دارد تا آئینه به دست، جزءجزء رفتارهای خود را به صورت گام به گام  با فرازونشیب هایش پایش کرده و درکنار نویسنده زبردست کتاب، ضربان قلب خود را آهسته و تند کرده و بی واسطه وجود و نَفس خود را با ترازوی کتاب، سنجش و به میزان بی شعوری خود پی ببرد!

از نکات جالب این کتاب خود آزمایی های پایان هرفصل است که خواننده را درگوشه رینگ محصور و وادارش می سازد دریک خودتمرینی صادقانه، برای درمان مرض مهلک بیشعوری درخود و کاستن از درجه آن، گام های عملی را بردارد و به دور از چشمان دیگران خودرا و خصلت ها ورفتارهای خود را به صلابه بکشد! اجازه دهید اقرار کنم درطول شش دهه عمر خود هرگز با چنین شفافیتی خودم را به ارزیابی و نقد ننشسته بودم. کتاب بیشعوری مرا واداشت و هنوز هم وامی دارد که بیشتر از گذشته، مراقب منش و رفتارخود باشم واز قله خود شیفتگی به زیر بیایم و خود واقعی ام را بشناسم و اگر صداقتی دروجودم هست، بی پروا خودرا ارزیابی و درپی چاره جویی مداوای زخم های مزمن بیشعوری برآیم. حقیقتا چه سخت و دشوار است خود سنجی و اهتمام برای خوداصلاحی بیماری بیشعوری که به شدت نیازمند ممارست روزانه برای تغییر مستمراست. گاهی وشاید اغلب اوقات، انسان خودشیفتۀ خود خواه و از خودراضی،  یادش می رود که چه کاستی هایی دارد!  دراین چند سال بارها به خود گفته ام ایکاش چهل سال پیش با چنین کتابی مواجه می شدم و کلمات زهرآگینش را به سان عسل تناول می کردم و از خواب خودشیفتگی رهایی می یافتم. نقش بیشعوری فردی و اجتماعی در توسعه نایافتگی کردستان

درکنار تمام نکته هایی که دراین کتاب عَرَقِ شرم بر جبین می نشاند، نکته امید بخشی نیز وجود دارد و آن علاج پذیربودن و قابلیت مداوای بی شعوری است. مولف کتاب بیشعوری را یک بیماری، و آنهم بیماری رایج عصر حاضر می داند. واین زیباترین پیام کتاب است.

نویسنده دربخش اول کتاب با تکیه بر مثال های عینی جامعه خود،  توضیحات مفصلی درمورد ماهیت بیشعوری و ابعاد آن ارایه می دهد،  دربخش دوم انواع بیشعوری را بحث ودربخش سوم به بیشعوری های اجتماعی می پردازد و دربخش چهارم راه های مداوا را با خواننده درمیان می نهد. قابل مداوا بودن مرض بیشعوری من وهر انسان مبتلای دیگری را امیدوار می سازد تا برای اصلاح رفتارهای مخرب و ازاردهنده خود بکوشیم و به تدریج آثار این بیماری را دروجود خود کمرنگ تر کنیم. گرچه به نظر می رسد بیشعوری به صورت کامل هرگز از انسان ها دور نخواهد شد و هموار هرفرد و گروه وسازمان و جامعه ای درمعرض ابتلای به بیشعوری قرار خواهند داشت. از نظر نویسنده اقرار به بیشعوری، درک و شناخت چاله ای که پایه بیشعوری فرد می شود، پذیرش این اصل که پرکردن خلاء وچاله بیشعوری با تغییر رفتار قابل انجام است، کشف این واقعیت که فرد مبتلا به بیشعوری خود قادر به تغییر زندگی خویش است، ازجمله مهمترین گام های معالجه مرض بیشعوری است و فهم این حقیقت که تغییرات بنیادین در نحوه تفکر و رفتار برای تغییر، شرط لازم به شمار می رود.

۳٫ واژه انگلیسی بیشعوری در کتاب آقای کرمنت ( asshole ) است که درفرهنگ لغت ها به “شخص آزار دهنده احمق، سبکسر و مزخرف” معنا شده است.  Assholeدراصل به معنای خرچنگ است. شاید توجه به ویژگی های خرچنگ موجب شده کرمنت از این واژه برای تشریح ویژگی های بیشعوری بهره بگیرد. پژوهشگران خرچنگ ها را دارای ویژگی هایی همچون: غرور، حسادت و همه چیز را برای خود خواستن می دانند.

در بخش اول کتاب مطالب بسیار مهم وارزشمندی بیان شده است که گزیده و چکیده آن به شرح زیر است: بیشعوری یک نوع اعتیاد است و نه نوعی کمبود شخصیت. همه بیشعورها از وجود ودرجه بیشعوری خود ناآگاه هستند. درمان بی شعوری با درد ورنج فراوان همراه است. اطرافیان از آدم بی شعور آزارمی بینند. اگر انسان زودتر به بیشعوری خود پی ببرد و به درمان آن بپردازد بسیاری از عوارض آن قابل پیشگیری است. برای تشخیص و معالجه بیشعوری هیچوقت دیر یا زود نیست. برای درمان بیشعوری کمک اطرافیان لازم است. بیشعوری زمام امور زندگی را از دست فرد مبتلا خارج می سازد. وجود شهامت فرد مبتلا و راهنما ویا درمانگر برای پیمودن مسیر معالجه ضروری است. مولف کتاب بیشعوری را به مثابه راهنمایی برای بیشعورها در مسیر درمان خود معرفی کرده است. وی معتقد است تنها دشمن فرد بیشعور، خود اوست و تنها کسی که می تواند بیشعوری او را از میان ببرد باز خود اوست. بیشعوری مرضی است که می تواند هرکسی را با هر درجه از هوش یا کودنی ودرهر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند. با این وصف مولف معتقد است طالبان قدرت و مقام، دولتی ها، مجلسی ها و امثالهم که می خواهند مردم را به زور به راه راست هدایت کنند، از همه بیشتر درمعرض بیشعوری قرار می گیرند.. کرمنت هر فرد بیشعوری را منحصر به فرد می داند اما با این وصف خصوصیات مشترکی را برای همه بیشعورها نام می برد ازجمله: خودپسندی فجیع، نفرت انگیزی بی حد، خیرخواهی متکبرانه، ضمیر ناخودآگاه غیرقابل نفوذ، کسب قدرت با خوار و خفیف کردن دیگران، امتناع از صفات اصلی انسانی و سوء استفاده بی رحمانه از آدم های ساده.

بیشعور رفتارهای وقیحانه و نفرت انگیز را به صورت کاملا ارادی و عمدی از خود بروز می دهد واز ایجاد اختلالی که درکارها بوجود می آورد و آزاری که به دیگران می رساند قلبا خوشحال است. بیشعورها معتقدند تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند، اصلا نیازی به ریشه یابی وحل مشکلات نیست، فقط کافی است یکی را پیداکنید و تقصیرها را گردنش بیندازید، و توصیه می کنند هرچه جرمت سنگین تر است باید پرروتر باشی. آنان براین باورند که قوانین برای این ایجاد می شوند که نقص شوند و البته تنها فرد بیشعور حق دارد آن ها را نقض کند، اگر از قانونی خسته شده اید مطابق نیازخود قانون دیگری بسازید!

از جمله مهمترین حرف های کرمنت درمورد شناخت بیشعوری این جملات است: ” بیشعوری نوعی بیماری است که قوه تشخیص و نظام ارزش گذاری مبتلایان را آلوده کرده وباعث می شود افراد هرکاری را بدون شایستگی و بدون ذره ای احساس گناه وشرم ویا پشیمانی انجام دهند.” لذا برای درمان بیشعوری باید قوه تشخیص و نظام ارزش گذاری افراد مبتلا را درمان کرد و کاری کردکه با وجدان خود ارتباط برقرار کنند. باید خصائل انسانی بیشعورها را احیاء کرد گرچه کاری طولانی و طاقت فرسا است. از نکات تامل برانگیز دیگر اینکه بیشعوری به شدت واگیردار است. بعضی از این بیشعورها این بیماری را از والدین بیشعور خود اخذ کرده اند، عده ای نیز از طریق مافوق ها ویا همسران بیشعورشان آلوده شده اند، برخی نیز قربانی آئین های بد هستند وبرخی دراثر گذراندن دوره های آموزشی خودباوری وبالابردن اعتماد به نفس به بیشعوری مبتلا می شوند. نظر به اینکه درجامعه معمولا به کسانی که زودتر از دیگران به چیزی می رسند پاداش داده می شود اینگونه به نظر می رسد که بیشعورها آدم های پیروز و موفقی هستند. مولف کتاب برخی از ویژگی های بیشعورها را به شرح زیر نام می برد: نقش بیشعوری فردی و اجتماعی در توسعه نایافتگی کردستان

  • مراقبت خواهی: همه مردم دست به سینه نوکر آنان باشند
  • اعتماد به نفس: شانه خالی کردن از زیربار مسئولیت ونادیده گرفتن واقعیت ها
  • سوءاستفاده کننده: کسی نمی تواند از ایشان سوء استفاده کند
  • تهاجم: به همه چیز حالت تهاجمی دارند
  • تعصب فکری: توجیه مردم آزاری و تعصب داشتن نسبت به بیشعورهای دیگر
  • وقاحت:  زندگی یعنی وقاحت و پررویی
  • تسلط بر دیگران: آنان به خاطر تسلط بر دیگران زنده اند
  • شادمانی و شوخ طبعی: شادشدن بادیگران سخت ترین لحظات عمرشان است
  • انکار: انکار دیگران را چون دین وآئین می دانند
  • ارعاب: عاشق به اسارت گرفتن دیگران هستند
  • عشق: سراسر زندگیشان عشق ورزیدن است اما به خودشان
  • فداکاری: درقاموس بیشعورهافداکاری واژه ای بی معناست
  • ارتباط: عاشق حرف زدن با دیگران هستند اما درمورد خودشان
  • گوش دادن: البته فقط برای پی بردن به نواقص و ضعف های دیگران
  • رواداری ومدارا: دوست دارند دیگران ته دره وخود درقله باشند، براین اساس باشما مدارا می کنند
  • اعتماد: تنها چیز قابل اعتمادشان دروغ و دسیسه چینی است
  • خشم: به خوبی از عهده خشم و عصبانیت برمی آیند
  • رابطه جنسی: خود بی بهره از لذت رابطه جنسی و مخالف لذت بردن دیگران
  • غُرزدن: بیشترین غُر زدن دردنیا از آن بیشعورهاست
  • شراکت: مایل به شرکت دادن دیگران دربدبختی ها، تقصیرها و اضطراب های خودشان هستند
  • تناقض و معما: درحکم معمایند برای دیگران: کارهای شان همیشه تناقض دارد
  • استهلاک: گذرزمان خسته و فرسوده اشان می کند وبه کندی متوجه راه بهتر می شوند

آخرین موضوع بخش اول کتاب بر این نکته تاکید دارد که بیشعوری دارای سطوح ودرجات مختلفی است: از بیشعوری تمام عیارتا بیشعور گاه گیر و آب زیر کاه. بیشعورهای آب زیرکاه خود نیز دودسته اند: خوش رو و ترشرو. وی برای هریک از این نوع های بیشعوری مثال هایی را ذکر کرده است.

نویسنده بخش دوم کتاب را به معرفی انواع بیشعوری اختصاص داده است: بیشعوری اجتماعی، تجاری، مدنی، مقدس مآب، عرفان باز، دیوانسالار، بیچاره و شاکی، هشت نوع بیشعوری مطرح شده است:

* بیشعوری اجتماعی با مهارت پشت آداب و رسوم جامعه پنهان می شود. بستگان، دوستان، اکثریت مردم، محافل خانوادگی،  بهترین زمینه و مراسم تولد، مراسم ختم، خرید هدیه برای جشن های خاص، مناسب ترین ابزار برای رشد و گسترش بیشعوری اجتماعی هستند.

* بیشعوری تجاری: بیشعورها جذب صنعت، بازاریابی و تجارت می شوند. آن ها عاشق پول، قدرت و رقابت هستند و مدیریت، ابزاری است برای سوءاستفاده کردن و رقابت، محملی است برای ویرانگری. مولف با تاکید بر نمونه فرایند  قدرتمندان مغول چهار مرحله را برای رسیدن به مقام ایلخانی- یا همان بیشعوری –  برمی شمارد: اول حذف رقبا، دوم کسب قدرت، سوم پنهان کردن نیت زیر پرده دروغ ونیرنگ و چهارم عمل کردن به نحوی که کسی سر از کارشان درنیاورد.گنده گویی و خودنمایی از ویژگی های بیشعورهای تجاری است.

* بیشعوری مدنی: اعتراض مدنی، شعاردادن به جای پیگیری راه حل های منطقی، راه اندازی جنبش های اعتراضی و تظاهرات،  از جمله ابزارهای این دسته از بیشعورهاست. از نظر کرمنت بیشعورهای مدنی خطرناک ترین نوع بیشعورها برای جوامع مدنی به شمار می روند. وی هیتلررا از جمله مصداق های بارز بیشعوری مدنی می داند  چرا که پیروزی او در فریب مردم و جذب آن ها بود. کرمنت پنج خصیصه را برای بیشعورهای مدنی برمی شمارد: دیدن تنها یک وجه مسئله، عاشق نفرت ورزیدن، بی انصافی و آزار رسانیدن به دیگران را حق خود دانستن، دروغگویی به مردم وبه خود و فقدان حس شوخ طبعی و شوخ بودن. بیشعورهای مدنی تشنه قدرت و سوء استفاده از دیگران هستند.

* بیشعوری مقدس مآب: اینان دارای دو مشخصه بارز هستند: یک. بهره گیری توامان از خدا وشیطان برای ترور دشمنان از طریق تقرب به خدا از یکسو و ترس از شیطان از سوی دیگر، دو. انتقال افسرده حالی خود به دیگران را وظیفه اخلاقی خود می دانند. بیشعورهای مقدس مآب دودسته اند: مقدس مآب متعصب که رفتارهای شان برای جبران ناکامی و عقده گشایی جنسی است و دوم مقدس مآب های حرفه ای که با ریا و تظاهر و دستمایه قرار دادن دین و مذهب، کار و کاسبی راه می اندازند واز این راه نان می خورند! خصوصیات عمومی بیشعورهای مقدس مآب عبارتند از: مغرور و متکبر، بهترین دانستن راه خود و واجب القتل دانستن مخالفان، بیگانه بودن با رحم و رواداری، عشق ورزیدن به گناه واینکه انرژی شان را از محل اعتراض به دیگران کسب می کنند و پیگیری چرخه: گناه> توبه> گناه.

* بیشعوری عرفان باز:اینان با خوش بینی زیاد معتقدند همه چیزدرنهایت کمال است و هیچ مشکل بزرگی وجود ندارد، برعکس مقدس مآب ها که نمی توانند هیچ چیز خوبی را در دیگران ببینند. اینان سوداگرانی هستند که نه به آن ها الهام می شود ونه عقل درست و حسابی دارند گرچه تیزوبُزند و می توانند با دیدن یک نفر فوری رگ خواب وی را بدست گرفته و اورا بدوشند، نوعی دکانداری از طریق فروش نوار و جملات و کتاب.

* بیشعوری دیوانسالار(بورکرات): اوج این بیشعوری جایی است که تصور شود” دولتی از مردم، برای مردم و دردست مردم وجود دارد”. تامین اجتماعی از بارزترین مصداق های بیشعوری دیوانسالار است. از سردواندن مراجعین از سوی کارمندان و پشت میز نشین ها، بهره گیری از ابزار زمان به عنوان ارزشمندترین سلاح (امروز برو فردا بیا). لذتبخش ترین لحظه برای بیشعورهای بورکرات زمانی است که مراجعین پس از روزها اذیت وآزار دیدن از کارمندان شکایت کنند. زیرا این عمل موجب ارتقای شغلی آنان خواهد شد.

* بیشعور بیچاره و درمانده: بیشعورهایی که دارای کمبود عاطفی بوده و شبیه شوره سر به محض پاک شدن دوباره برمی گردند. اینان قوی هستند اما به ضعیف بودن تظاهر می کنند، زیرا همین ابراز ضعف برای آنان قدرت کسب می کند. چرا که دیگران را وامی دارند توجه بیشتری به آن ها بکنند. شبیه نوعی زورگویی، تا دیگران برای مواظبت از آن ها جانفشانی کنند. ابزارهای این نوع از بیشعوران عبارتند از: نالیدن، خلافکاری، ترسیدن و ترساندن  و دیوانه سازی. اینان درواقع دارای هنر دیوانه کردن دیگران از طریق گیج کردن آن ها هستند. دیوانه سازها انگل هایی هستند حرفه ای که همیشه معترضند دیگران حق شان را خورده اند.

* بیشعورشاکی: مولف با نقل قولی از شکسپیر که می گوید:” قانون احمق است”، قانون را هوادار همیشگی بیشعورها می داند چرا که به آن ها باج می دهد. بیشعور شاکی می تواند بی هیچ دلیلی از مردم شکایت کند تا آن ها برای دفاع از خود مبالغی را هزینه کنند. گرچه درپی شکایت  و تهمت زدن ناروا، فرد مورد اتهام تبرئه می شود اما بیشعور به هدف خود که بی آبروکردن دیگران است دست می یابد. بیشعورهای شاکی عاشق مرافعه، عیب گیری و آبروریزی هستند. نقش بیشعوری فردی و اجتماعی در توسعه نایافتگی کردستان

جامعه بیشعور!

بخش سوم کتاب با این تیتر شروع می شود: وقتی جامعه بیشعور می شود! مولف در این بخش حول چهار رکن جامعه یعنی تجارت(بخش خصوصی)، دولت، سیستم آموزشی و رسانه سخن گفته است که ارکان یک جامعه را تشکیل می دهند. وی یبیشعور شدن جامعه را به استناد رفتارهای زیر مورد تاکید قرار می دهد، گرچه می توان به این لیست بلندبالا موارد دیگری را نیز به تناسب تفاوت های فرهنگی و اجتماعی جوامع مختلف افزود:

  1. تبلیغات تلویزیونی گروه های تندرو
  2. هزینه های تحقیقات درموارد بیهوده همچون تاثیر بادشکم گاو بر گرم شدن زمین
  3. هزینه های هنگفت حضور هنرپیشه ها در آگهی های بازرگانی تلویزیونی
  4. خرید ده ها جفت کفش توسط یک نفر درحالی که او فقط دو پا دارد
  5. برخورداری همگان از هنر انکار
  6. استفاده از صداهای ضبط شده درفرودگاه ها و آسانسورها
  7. ادغام شرکت های بزرگ وکوچک وبازخرید ده ها کارگر آن ها
  8. سوزاندن و زیرپاگذاشتن پرچم کشورها با توجیه آزادی بیان
  9. پرداخت یارانه سیگار از سوی دولت ها
  10. آزادی حمل اسلحه
  11. استفاده از مخفف واژگان و ندانستن معنای آن
  12. سخن گفتن از مکتب های فلسفی دهن پرکن درکوچه وبازار
  13. مدیر یک دقیقه ای
  14. حجیم و بزرگ شدن دولت ها
  15. عادی شدن پرخاش مردم علیه یکدیگر
  16. داشتن فارغ التحصیلان بیسواد
  17. هزینه های هنگفت سلاح های اتمی و جنگ افزارهای مخوف
  18. تولید و مصرف داروهای شادی آور
  19. شبکه های خرید تلویزیونی ومجازی
  20. وده ها رفتار بیشعورانه اجتماعی دیگر که می توان به این لیست افزود

مولف سپس به صورت مجزا به چهاررکن بیشعوری اجتماعی: تجارت، دولت ها، آموزش و رسانه می پردازد وویژگی های هریک را معرفی می کند:

– تجارت به مثابه بیشعوری: به نظر کرمنت بیشعوری فقط فرد را آلوده نمی کند بلکه گروه های عظیمی از مردم، از اهل تجارت و بیزنس گرفته تا اعضای اتحادیه ها، از گروه های سیاسی و احزاب گرفته تا محصلان مدارس و دانشگاه ها ممکن است به این بیماری مبتلا شوند وبه صورت جمعی مثل بیشعورها رفتار کنند. بعضی وقت ها هم کل یک جامعه مثل بیشعورها رفتار می کند وگرنه چگونه ممکن است کشوری علیه کشور دیگر جنگ راه بیندازد. هنگامی که بیشعوری در مقیاس وسیع ظهور می یابد، در اصطلاح پزشکی به آن بیشعوری جمعی می گویند که به عادت جمعی تعداد کثیری از مردم به رفتار بیشعورانه اشاره دارد. بیشعوری تجاری دارای مولفه های زیادی است از جمله: حرص و آز، رقابت، جاه طلبی، وظیفه ناشناسی اجتماعی، شهرت قدرت، برتری طلبی، بی توجهی به تخریب محیط زیست به خاطر سود بیشتر. در بیشعوری اجتماعی دو نهاد مهم ایجاد شده است یکی روابط انسانی درسازمان های تجاری حاوی زبان بازی، دسیسه چینی، حقه بازی، درغگویی وارعاب کارکنان برای تثبیت سرسپردگی وتبدیل کردن شان به گوش به فرمان های رام شده و دوم روابط عمومی با هدف دروغ پراکنی، چاخان و کلاه سرمشتری گذاشتن و برای سازماندهی رفتار بیشعوران درارتباط با کارکنان و مردم. مولف برخی از اشتراکات فرهنگی بیشعوری جمعی را به شرح زیر معرفی می کند:

  • پیش از آنکه زیرآبت را بزنند زیرآبشان را بزن
  • همیشه ردت را گم کن
  • همه چیز را تکذیب کن
  • همیشه حواست به دشمن باشد
  • هیچوقت توضیح نده
  • بهره کشی از استعدادها را از هرکس بیاموز
  • هرگز بیش از حد خیانت مکن چه بسا بیشعوری که تو اخراجش کردی فردا رئیس محیط زیست بشود!

– دولت به مثابه بیشعور: کرمنت دولت را معادل بورکراسی و دیوانسالاری دانسته و معتقد است دولت محلی برای جذب بیشعورهاست زیرا بیشعورها تشنه قدرت هستند، مخصوصا قدرتی که به دیگران بگوید چکاربکنند و چکار نکنند و چه وقت؟ لذا به راحتی وبا ذوق، جذب دولت ها می شوند. از نظر وی دولت شامل دوبخش اصلی است: سیاستمداران و دیوانسالاران یا بورکرات ها که هردوبخش بیشعورها را جذب می کنند. وی براین باور است که قدرت واقعی دولت از بورکراسی است ونه مردم، قدرتی که مردم را کنترل می کند. در بورکراسی دولت تصویب می کند و کارمند به دلخواه خود آن مقررات را تفسیر می کند ودرواقع آزادی مردم غصب می شود. از جمله مصداق های بیشعوری دولتی: ادارات تا مدت ها بعد از آنکه به وجودشان نیاز باشد ادامه می یابند، تصمیم گیری کمیسیون ها درمورد مشکلاتی که دیگر وجود ندارند، رابطه مستقیم بین افزایش قدرت و کاهش کیفیت وجود دارد از جمله به نسبت تقویت آموزش و پرورش و توسعه و گسترش دامنه قدرت آن،  کیفیت آموزش کاهش یافته است. کرمنت علت ناکارآمدی دولت ها را بی صلاحیتی فاجعه بار، وقت کشی و تشریفات زائد اداری می داند و جنون جلسات، کاغذ بازی و مقررات زیاد را از مظاهر بیشعوری دولت ها می شمارد. دولت بی شعور می گوید: برای پنهان کردن بیهوده بودن یک چیز آن را پیچیده کنید و رشد بدهید. شاید این شاه کلید بیشعوری بورکراسی است وبه همین خاطر هرروز گسترش داده می شود.

– آموزش و بیشعوری: کرمنت می گوید- درجامعه او- آموزش و پرورش را عده ای بیشعور اداره می کنند. البته معلمان کارآمدی درمدارس وجود دارند اما چون مدیران بیشعور دولتی بر مدارس سیطره دارند بیشعوری برآن حاکم می شود. وی علائم بیشعوری درنظام آموزشی را به شرح زیر نام می برد:

  • وقتی نیمی از دانش آموزان قبل از شانزده سالگی از سیستم آموزشی حذف می شوند
  • ناتوانی فارغ التحصیلان دبیرستان ها در نوشتن یک متن معمولی
  • وجود دروس پیشنیاز دردانشگاه ها
  • تنبیه معلمان به خاطر برخورد با دانش آموزان بی تربیت
  • جلوگیری از آزادی مذهبی و نیایش دانش آموزان درمدارس

وی نقش روانشناسی در بیشعور شدن نظام آموزشی را مطرح و تنها راه خروج نظام آموزشی از بیشعوری را دو چیز می داند: حذف بیشعورهااز این سیستم و تاکید برهدف اصلی آموزش که همانا آموزش فکرکردن و نوشتن به بچه هاست.

– بیشعوری رسانه به مثابه یک اپیدمی واقعی: رسانه مدلی از بیشعوری کامل است زیرا:

  • متکبر و خودخواه است،خود را رکن چهارم دموکراسی و هم وزن دولت می داند
  • خود را متولی حقایق و مجاز و محق برای حمله به همه می داند
  • شهوت قدرت دارد اما چون فاقد قدرت واقعی است با آبروریزی دیگران کسب قدرت می کند
  • سطحی است، هرمسئله را آنی حل ویا درسیصدکلمه بیان می کند.همه چیزرا سیاه وسفیدمی بیند.
  • بی رحم است و عاشق درگیری و کشمکش بادیگران
  • نظرها را از واقعیت ها مهمتر می داند. بیشتر نظرهارا منعکس می کند تا واقعیت هارا
  • سعی می کند به افکارعامه جهت بدهد به دلخواه، از طریق انعکاس نظر افراد پرت و سطحی
  • ذاتا ویرانگر است. کارش نابودی شخصیت های مشهور است

در بخش چهارم کتاب با عنوان “زندگی با بیشعورها”، به بودن درکنار بیشعورها: همکاران، دوستان، همسران، فرزندان و والدین بیشعور پرداخته شده است.

* کار با بیشعورها:  کرمنت درمورد کارکردن  با بیشعورها می گوید شما اگر بازنشسته، بیکار یا پولدار نباشید ناچارید با بیشعورها کارکنید وتاکید می کند می شود با بیشعورها هم کار کرد با توجه به چند نکته: اولا کار روی خود با توجیه دوست داشتن کار، نیاز به حقوق و اینکه این کار برای من به عذاب تحمل بیشعور می ارزد. دوم درمواجهه با بیشعورها درمحل کار گزینه های ممکنه را مد نظر قرار دهید: مانند: رقابت با بیشعورها که خود مستلزم بیشعور شدن شماست، تلاش برای اصلاح رفتار بیشعوها به عنوان درمانگر که نیازمند تخصص و مهارت لازم است و کار حرفه ا ی هاست ونه مردم عادی، حفظ خود از شر بیشعورها با حفظ انسانیت، شان و شادمانی خودتان، درقالب رعایت ظاهر، ارتباط مناسب و مورد توجه قرار دادن بیشعور. دراین مورد متناسب با اینکه رئیس، زیردست یا همکارتان است عمل کنید به نحوی که ناچارید رئیس را راضی نگه دارید با زیردست مثل بچه رفتار کنید وباهمکار مانند مهمان ناخوانده به تناسب موقعیت، رفتارکنید.  گاهی حمایت و گاهی تخطئه.

* دوستان بیشعور: مولف علائمی را برای  دوستان بیشعورنام می برد ازجمله: معتقدند ماباید دوستی با او را برای خود افتخار بدانیم، دوستی شان قاعده و قانون ثابتی ندارد الا اینکه به نفع شان باشد، حق دارند قاعده دوستی را به دلخواه تغییر دهند، حق دارند هرجا و هرزمان باشما تماس بگیرند، حق دارند مشکلات شان را با شما درمیان بگذارند و شما وظیفه دارید گوش کنید و همیشه درکنارشان باشید، باید از دشمنان آن ها متنفر باشید، باید آن ها را ستایش کنید و مهربانی و حمایت و دلگرمی را نثارشان کنید و هرگز نباید از آن ها انتقاد کنید! 

* ازدواج با آدم بیشعور: وقتی متوجه شدید با یک آدم بیشعور ازدواج کرده اید گزینه هایی برای برخورد دارید: گزینه اول، طلاق که توصیه نمی شود زیرا فرد بیشعور هرگز دست از سرتان برنمی دارد. گزینه دو، فرار به مکان دور بانام مستعار. گزینه سه، خودکشی با احتیاط. گزینه چهار، آدم کشی با احتیاط. گزینه پنج، زندگی مشترک باآدم بیشعور را یادبگیرید. این تنها راه حل مناسب است البته با درنظر گرفتن موارد زیر: (۱) بپذیرید نمی توانید به زندگی ایدآل برگردید. (۲) انتظارات خود را پائین بیاورید، مثلا به خاطر وراجی هایش جوش نیاورید و بی خیال شوید. (۳) جایگزین ها را با احتیاط آزمایش کنید، مثلا انتخاب دوستانی که همسر بیشعور دارند ودرد دل کردن با آنان. (۴) تا می توانید با همسرتان مهربان باشید ومدارا کنید، معذرت خواهی و تشکر در مناسبت های مختلف. (۵) اگر علاقه به مرافعه دارد به او کمک کنید تخلیه شود، خودتان هم تکنیک های مبارزه را بیاموزید!

* بیشعور مادرزاد: برخی بچه ها بدجنس و خرابکار به دنیا می آیند. آن ها: از شکنجه دادن حیوانات لذت می برند، بچه های کوچک تر را کتک می زنند، بی ادبند وروز خوب شان روزی است که جایی را خراب کنند. این یعنی این بچه ها بیشعور به دنیا آمده اند. البته  که ممکن است دراثر مهربانی های پدر ومادر بی شعور به این بیماری مبتلا شده باشند. مولف  برای  نحوه برخورد با بچه های بیشعور: استفاده از قانون “همینه که هست” را پیشنهاد می کند که از سوی یکی از متخصصان تربیت کودک پیشنهاد شده است. دراین روش در هیچ موقعیتی به بچه های بیشعور باج ندهید ومقررات معقولی را درمنزل و سایر جاها تعیین می کنید و بچه را ملزم به تبعیت از آن بکنید و درصورت تخطی به وی بگوئید: “همینه که هست!”

* فرزندان والدین بیشعور: شرکت نکردن درجشن تولد والدین، تنفر از پدر و مادر و بیخیال شدن و پذیرفتن اینکه بیشعوری بیماری نیست از جمله نشانه های فرزندانی است که والدین بیشعور دارند. فرزندانی که  دارای والدین بیشعورند با مشکلات متعددی مواجه هستند ازجمله:

  • برقراری ارتباط با دیگران: زیرا همه را بیشعور می دانند
  • ارتباط برقرار کردن با خودشان: همانند یک بیشعور با خودشان رفتار می کنند
  • اشکال درفکر کردن: به خاطر ترس دائمی ازاینکه ممکن است اشتباه کنند
  • اشکال در سخن گفتن: خنده را چیز عجیبی می دانند
  • اشکال در تخلّی: احساسات شان را درون خود نگه می دارند وراه تخلیه آن را بلد نیستند
  • اشکال درآرامش خاطر: عصبی و مضطرب هستند

برای درمان والدین بیشعور راه هایی پیشنهاد می شود از جمله: آشتی با پدر و مادر، حذف رفتارهای بیشعورانه پدرومادر، فراموشی پدرومادر فوت شده

راه علاج درمان بیشعوری: کرمنت موارد زیر را به عنوان مراحل درمان بیشعوری توصیه می کند:

  1. مرحله اول. بپذیریم بیشعور هستیم. مهمترین وسخت ترین مرحله علاج بیماری بیشعوری پذیرش آن و جرات روبروشدن با واقعیت های ناشی از بیشعوری است.
  2. مرحله دوم. پشیمانی. میل شدید به اصلاح رفتارهایی نظیر: خودخواهی، تحقیر، فرومایگی، بدخواهی، عیب جویی، خشونت و سوءظن
  3. حمایت: پس از پشیمانی فرد ضعیف می شود و روی لبه دودلی قرار می گیرد و نیازمند حمایت اطرافیان به ویژه دوستان و درمانگرها است
  4. بازتولید: ایجاد صفات نیک و پسندیده در فرد بیشعور و جایگزین کردن آن ها به جای صفات بد. دراین مرحله باید چیزهایی را یادگرفت از جمله: همکاری با دیگران، تقسیم قدرت، شادمان از پیروزی دیگران، قبول مسئولیت اشتباهات خود، اعتماد به دیگران، دلسوزی، کارکردن با بیشعورها. و البته مراقبه دائمی. بیشعور بازتولید شده همواره باید به یاد داشته باشد که او زمانی بیشعور بوده و مراقب باشد مبادا دوباره به مرض بیشعوری گرفتار شود.

وسایل و ابزارهای درمان بیشعوری:  خاویر کرمنت درپایان کتاب خود تلاش کرده است ضمن معرفی راه ها ومراحل علاج مرض بیشعوری، وسایل و ابزارها و تکنولوژی درمان بیشعوری را نیز شناسایی کند. وسایل مورد نظر وی عبارتند از:

  • درمان گروهی: حضور درجلسات گروهی درمان بیشعوری
  • درمان فردی: گذراندن دوره های تخصصی زیرنظر درمانگر متخصص
  • شوک درمانی:  زیردست یک بیشعور دیگر قرار بگیرد، درخط تولید کارکند، وارد خانقاه و تکیه شود و مدتی درسکوت و اعتکاف بماند، رفتارهای بیشعورانه اش را ضبط واز او بخواهید بارها تماشا کند، تحت آموزش نظامی سختگیرانه قرار بگیرد.
  • حضور در انجمن بیشعورهای گمنام که برای درمان بیشعورها تاسیس می شود.
  • اجرای برنامه دوازده مرحله ای:
  • قبول کنید مانند بیشعورها رفتار کرده وزندگی اطرافیان را جهنم کرده اید.
  • بپذیرید نیروی برتری وجود دارد و آدمیان را برای رستگاری آفریده است تو هم یکی از آن ها هستید
  • اشکال گیری و غُرّ زدن را متوقف کنید
  • لیستی از کارهای خوب وبد خود تهیه کنید
  • درحضور خدا و وجدان خود به مردم آزاری اعتراف کنید
  • نذرکنید برای درمان بیشعوری آماده شوید وتمام توان تان را به کار ببندید
  • از اینکه بیشعور بوده اید اظهار شرمندگی مستمر نکنید. دست بردارید از سرزنش مستمر خود از این بابت
  • تهیه فهرست کسانی که به آن ها زور گفته اید، بی اعتنایی کرده وسرشان شیره مالیده اید و مثل برده با آن ها رفتار کرده اید
  • به تک تک افراد لیست بالا بمراجعه کنید و از آن ها بابت آزارهایتان حلالیت بطلبید
  • رفتار روزانه خود را رصد کنید، اگر اشتباه می کنید سریعا اصلاح کنید
  • با نیروی مافوق ( خدای بزرگ ) ارتباط برقرار کنید
  • اگر موفق شدید این روش را به دیگران نیز بیاموزید

وی درنهایت با تاکید مجدد براینکه بیشعورها برای مداوا نیازمند حمایت همه اطرافیان هستند بر تقویت رفتارهای مثبتی نظیر: راستگویی، کمک به دیگران، قدرشناسی، رفتاردوستان و تشویق دیگران تاکید می کند

توضیح چند نکته:

۱٫ همانطوری که ملاحظه می فرمائید نویسنده کتاب بیشعوری،  پرورش یافته جامعه و فرهنگ آمریکایی است و درتمام موارد نیز از جامعه و مردمان کشورش مثال آورده است که ممکن است برخی از آن موارد در دیگر جوامع به نحو دیگری باشد:  کمرنگ تر ویا غلیظ تر

۲٫ معرفی کتاب بیشعوری و تاکید براین نکته که بیشعوری می تواند و یا توانسته است به مثابه عاملی برای توسعه نایافتگی کردستان عمل کند نشات گرفته از شناخت وبرداشت حقیر است ممکن است دوستانی معترض این قرینه سازی باشند که با کمال میل نقدهای منصفانه ایشان را پاسخگو خواهم بود

۳٫ دراین یادداشت خلاصه گونه از کتاب، سعی شده است مهمترین کلیدواژه های بیشعوری فردی و اجتماعی بولد و معرفی شود بدیهی است وظیفه خواننده باهوش و فهیم است که با مقایسه این کلید واژه ها با واقعیت های جامعه کردی،  مصداق های بیشعوری را شناسایی و درحد توان برای مداوای این مرض خانمان برانداز تلاش کند، خواه خود مبتلاباشد یا اطرافیانش ویا سازمان ها و موسساتی که با آن ها سروکار دارد. و نکته مهمتر اینکه همه تلاش کنیم مواردی از بیشعوری را که به سان مانعی سرراه توسعه یافتگی کردستان قرار دارد افشاء وبرای رفع آن از هیچ کوششی دریغ نورزیم. به نظر حقیر بیشعوری های فردی ، گروهی، حزبی، عمومی و دولتی نقش به سزایی درتوسعه نایافتگی کردستان داشته ودارند. باید با کنکاش آن ها را  شناسایی کرد ودر رفع شان کوشید!

۴٫ نظر به اهمیت موضوع مطرح شده، بایاری خداوند مهربان ودرحدتوان خود در آینده تلاش خواهم کرد سلسله بحث هایی را درهمین مورد به زبان کردی دراختیار هم میهنان و هم ولایتی های عزیزم قرار دهم. از کسانی که با توصیه ها و همکاری های خود حقیر را دراین مورد یاری رسانند سپاسگزار خواهم بود.

۵٫ اجازه دهید اعتراف کنم پس از مطالعه کتاب بیشعوری و ارزیابی رفتارهای خود متوجه شدم در جنبه های متعددی و درنقش های مختلفی همچون فرزند، پدر، همسر، دوست،همکار و کارمند، حامل ویروس بیشعوری بوده ام و با وصف اینکه سال هاست برای درمان این مرض درخود واطرافیانم کوشیده ام هنوز هم خودرا دربهره برداری از توصیه های این کتاب بی نیاز نمی بینم.  این نکته  را نیز اضافه کنم با وصف اینکه حقیر درمواردی برمحتوای کتاب نقد داشته ام اما به منظور امانتداری صرفا سعی در انعکاس مطالب نویسنده فرهیخته کتاب را مدنظر قرار داده ام.

* منبع: کرمنت، خاویر. بیشعوری. ترجمه محمود فرجامی. تهران. انتشارات تیسا. چاپ ۲۲

همچنین ببینید

خطاب به ریاست محترم ورزش و جوانان سقز

خطاب به ریاست محترم ورزش و جوانان سقز

خطاب به ریاست محترم ورزش و جوانان سقز گلایه چندباره ورزشکاران و ورزش دوستان مدت‌هاست …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *