به دور دست ها
خیره میشوم
و کرانههای اقیانوس
خورشید در حال غروب است.
من خود را در دور دست ها جا گذاشتهام.
میان بالهای مرغ دریایی
موج ها
قایق های مفقود شده
و ناکجا یافتنی که
جز افکارم به آن جا سفر نخواهی کرد.
همراه مرغ کوچکم
سوار بر قایق گم شده
با موج راهی سفر میشوم،
تا در شهر مه آلود افسانه هایم
به مقصود برسم.
روژان
Latest posts by نیشتمان قلم (see all)
- پارک لاله سقز در معرض نابودی . . ! - شهریور ۱۲, ۱۴۰۳
- ۱۶۶ بار اهدای خون متوالی توسط فرد سقزی - مرداد ۲۸, ۱۴۰۳
- دەرمانی دەردی نەتەوایەتی کورد کامەیە(بەشی یەکەم) - مرداد ۲۸, ۱۴۰۳