سیاه چاله های اعماق وجود یک انسان، محصول نیازهای ارضاء نشده
آیا کشتن انسان هایی که مدت ها با فردی که بعدها عنوان قاتل می گیرد، زندگی کرده اند کار ساده ای است؟
مدتی ست که می شنویم در گوشه و کنار ایران، دادماد، خانواده همسر خود را به گلوله می بندد.
عجیبتر از این جسارت، شباهت و اشتراکی ست که بین این قتلها دیده می شود، استفاده از اسلحه گرم و کشتن همزمان چند نفر در شرایط حدودا مشابه و خاص، اما چه عوامل انسانی یا اجتماعی توانسته شرایط روحی و روانی فردی از اجتماع را آنقدر جری و خارج از کنترل های ارادی کند که وادار به قتل کسانی شود که مدت ها با آن ها تعامل داشته و به اصطلاح همسفره آن ها بوده است.
قتل، خودکشی، نزاع های خیابانی، سرقت های مسلحانه که مستقیمان جان یک انسان را نشانگیری می کنند، از کدام منشاء تراوش و شاخص های عاطفی را از روح سفید انسان های امروز می گیرد.
آمار ها در سطح جهانی در خصوص جرایم خطرناک، کشورهایی را که در آن رفاه اجتماعی در سطح بالای سیاست های دولت قرار دارد و شهروندانی بی نیاز و مرفه دارد را در پایین ترین سطح ارتکاب این نوع جرایم قرار می دهد. سیاه چاله های اعماق وجود یک انسان، محصول نیازهای ارضاء نشده
بی گمان انسان های بی نیاز که ذائقهایی سیر و تطمیع شده ای دارند مدام در طول و عرض اهداف خود حرکت کرده و به مختصات هدف های دیگران احترام می گذارند و بر اساس ارزش گذاری برای اهداف خود و دیگران، انسان ها را لایق رسیدن به آنها دانسته و خود را در حفظ و نگهداری جان همدیگر مکلف می بینند.
اینجا یک سوئال پیش می آید؛ آیا بین انسان های مرفه کسانی یافت نمی شوند که دست به جرم و جنایت بزنند؟ و موضوع بازدارندگی جرم و جنایت به وسیله رفاه، مطلق می باشد.
شاید با درصدی قابل دفاع بتوان اینگونه موضوع را تثبیت نمود که رفاه، امتیازی همگانیست و در صورت فراگیری اجتماعی می توان آن را زنجیره ای از یک آرامش اجتماعی تلقی نمود و در صورت تنیده شدن انسایی آرام با روابط عاطفی مناسب و اشتراکات رفاهی مداوم، می شود یقین را به این قطعیت رساند که رعایت حقوق شهروندی در سطحی حدودا مساوی قرار خواهد گرفت که نمونه هایی از آن را می توان در کشورهایی مشاهده کرد که به طور مثال حتی با بوق زدن در خیابان پس از ساعت ها انتظار در ترافیک، حاضر به آزرده کردن روان و تجاوز به آرامش روحی همدیگر نیستند. سیاه چاله های اعماق وجود یک انسان، محصول نیازهای ارضاء نشده
پر نشدن جای خالی نیازها، سیاه چاله هایی را در اعماق وجود یک انسان به وجود می آورد که هر چیز بزرگ یا کوچک، سیاه و سفید را به درون خود می کشد و هیچ چیز جای خالی یک نیاز را که باید در زمان خود و با خواست آن نیاز پر می شد، نمی گیرد.
نیاز شروع یک جستجوست که دست های نرسیده به آن را به خطا آلوده می کند، شاید جایز الخطا بودن انسان به خاطر دست های آولوده نیازمندش باشد.
- تاکسیهای اینترنتی،ناجیان حمل و نقل درون و برون شهری - اسفند ۲۵, ۱۴۰۲
- گاو شیرده، گوسفندان شیربرنجده . . . - اسفند ۱۲, ۱۴۰۲
- حجاببانها، درد یا درمان؟!چرا کسی آنها را گردن نمیگیرد - آذر ۷, ۱۴۰۲