شب بخیر، سرکارِ خانم و آقای بی خیال

شب بخیر، سرکارِ خانم و آقای بی خیال

 

شب بخیر، سرکارِ خانم و آقای بی خیال

منصور شیخی

واکنش انسان‌ها نسبت به اتفاقات پیرامونشان بستگی به درصد اهمیت و ارتباط آن‌ با منابعی دارد که زندگی روزانه‌ آن‌ها با آن درگیر است. بعضی از این ارتباط‌ها مستقیم و بعضی دیگر غیر مستقیم هستند به این صورت که اگر ناخواسته منجر به واکنش فرد به صورت آنی شوند، تاثیر مستقیم و اگر افراد، خود به دنبال واکنشی بر قضایا بروند غیر مستقیم هستند. به طور مثال پدر خانه بازنشسته است و طبق روال روزانه صبح زود برای خرید نانِ تازه به نانوایی می‌رود و نان را با نرخ ۳۰۰ تومان می‌خرد اما یکی از روزها وقتی به نانوایی مراجعه می‌کند می‌بیند قیمت نان ۵۰۰ تومان شده، بلافاصله شروع به اعتراض و پرخاشگری و نثار کردن فحش و بد و بیراه به دولت و عاملان این گرانی می‌کند و پس از چند روز که پرداخت ۲۰۰ تومان اضافه نرخ نان برایش تکرار و تکراری شد، چون خود را در حل این موضوع بی تاثیر می‌بیند آن را پذیرش می‌کند و می‌گوید؛ این هم روی تمام آن‌های دیگر . . .

همزمان با این اتفاق در گوشه‌ای نزدیک به این فرد، فرد دیگری با گوش‌های تیز و چشمی باز و ذهنی حسابگر اخبار روزانه را با دقت رصد می‌کند و وقتی می‌شنود بانک مرکزی دلاری را به نام دلار دولتی با نرخ ۶ برابر ارزانتر از نرخ بازار به افرادی با شرایط خاص تجاری پرداخت می‌کند بلافاصله شروع به دو دوتا چهارتا کردن می‌کند و می‌بیند این تصمیم بستر ساز بزرگترین رانت‌ها در کشور می‌شود و به صورت غیر مستقیم و چراغ خاموش لطمه مهلکی بر بدنه اقتصاد کشورش می‌زند و دود آن به چشم او و مردم سطح پایین اجتماع می‌رود و بلافاصله شروع به واکنش در فضای واقعی و مجازی می‌کند.
دلار یک عامل است و موضوع آن، یک معادله است که نیاز به آگاهی و حساب و کتاب و پازل چینی دارد و اساسا تمامی افراد یک اجتماع دارای علم معادلات و حسابرسی و پازل چینی و نهایتا ارتباط سازی بین عرضه دلار دولتی و گرانی‌های درب مغازه نیستند و خود را ملزم به رسیدن به این آگاهی نمی‌بینند چون در دو حالت یا به مسئولین متخصص اعتماد دارند یا مطلقا به آن‌ها اعتماد ندارند و چون تمامیت یک قدرت را در دست آن‌ها می‌بینند و می‌دانند که دانستن و آگاهی در این خصوص نقشی در اصلاح آن ندارد پس نیازی به فراگیری و فهمیدن هم در خود نمی‌بینند.

اما در کنار این دو فرد، فرد دیگری شغل آزاد دارد و به صورت منظم هر روز مبلغ ۲۰۰ هزار تومان درآمد دارد، مستاجر است و یک دختر ۸ ساله هم دارد، اتفاقا امروز هردو خبر گران شدن نان و عرضه دلار دولتی را شنیده است، از نانوایی نان می‌خرد و به خانه بر می‌گردد و نان را دست همسرش می‌دهد و می‌گوید؛ بی فلانها، نان را گران کرده‌اند.
همسرش هم می‌گوید؛ خدا بزنه تو کمرشون، چیکار کنیم، چاره‌ای نیست.
شب، وقتی که این خانواده روبروی تلویزیون نشسته‌اند و حسب عادت در حال نگاه کردن به اخبار شبانه هستند، می‌بینند که رئیس جمهور احمدی نژاد در حال صحبت کردن در مورد دلار و تحریم است و می‌گوید؛ خب دلار گران شود، چه تاثیری روی خرید شما دارد شما که با دلار خرید نمی‌کنید و تحریم هم به همین صورت، اصلا تحریم چی هست؟! تحریم نَمَنَدی . . .

و این خانواده به راحتی نَمَنَدی شدن تحریم‌ها و افزایش نرخ دلار را به دست رئیس جمهور سپارده و می‌گویند: تحریم به ما چه ربطی دارد، با دلار هم که خرید نمی‌کنیم.
پس تاثیرات غیر مسقیم اتفاقات بر این خانواده، برای آن‌ها قابل تشخیص و واکنش برانگیز نیست.

واکنش هر فرد در اجتماع نسبت به تاثیرات مستقیم یا غیر مستقیم رخدادها بر زندگی شخصیش، به شعاع دایره آرامش او ارتباط دارد به این صورت که در این دایره ابزارهای رفاه و آرامش مانند: مسکن، ماشین، خوراک، پوشاک، تفریح، خانواده، جایگاه اجتماعی، وسایل شخصی و هر چیزی که نیازهای او را مرتفع کند، تعریف می‌شود و هر اتفاقی که باعث احساس به خطر افتادن و از دست دادن این داشته‌ها برای فرد شود، او را به واکنش وادار می‌کند.
اما در این تعریف کلی و مشترک، بین افراد اجتماع افرادی هستند که دایره آرامش دیگران را وارد شعاع دایره آرامش خود می‌کنند و به قول خودشان نمی‌توانند به نسبت اتفاقات پیرامون بی تفاوت باشند و در هر کجا احساس کنند خطر و نا امنی، رفا خود و اجتماعشان که گاها مردم تمام دنیا را در بر می گیرد تهدید کند. با کنشگری و تولید محتوا می خواهند روی آن تاثیر گذار باشند.

آن‌ها معتقد هستند، هر انسانی برای انجام و به پایان رساندن کاری به دنیا می‌آید و آن کار رسالت اوست که در زمان تولد آن را روی شانه‌هایش گذاشته و با خود می‌آورد و تا روزی که از دنیا می‌رود فرصت دارد که آن را روی زمین بگذارد و برود چون در غیر این صورت با شانه‌هایی سنگین از دنیا خواهد رفت و این امانت را باید دوباره با خود ببرد و شاید این سنگین ترین عذاب برای او خواهد بود.

در بین افراد اجتماع، هستند انسان‌هایی که چشم و گوش و دهان خود را خفه کرده‌اند و کمترین فهمش‌ها را به ذهن خود راه می‌دهند و آسوده و سرخوش، روز را به شب می‌چسبانند و باتری ساعت‌هایشان را هم در آورده‌اند که گذر زمان را احساس نکنند و با کمترین‌ها، خوشحالترینند و می‌گویند؛ غم نخور دنیا دو روزه،
این‌ها همان بی خیال‌ها هستند و به این ایمان دارند که حتی یک سر سوزن روی پیش آمدهای اطراف خود تاثیری ندارند و این دقیقا تمام آن چیزی است که در قلب این نویسه وجود دارد، *نقطه اصلی همینجاست،* احساس انفعال و بی تاثیر بودن، این نقطه، نقطه شروع رانت و فساد توسط فرصت طلب‌های قدرتمندِ کار به دست است که مستقیم یا غیر مستقیم از اهرم قدرت و سیاست استفاده می‌کنند تا گاوهای شیرده را در عرصه پول، تولید و منابع بدوشند و حاضر به چراندن این گاوها برای پر شدن شیردان و خالی کردن دوباره آن نیستند و چه گاوهای فربه‌ شیرده‌ای را که سَقَط نکرده‌اند.

اینجاست که باید گفت؛ شب بخیر، سرکارِ خانم و آقای بی خیال


منصور شیخی

همچنین ببینید

پارک لاله سقز در معرض نابودی . . !

پارک لاله سقز در معرض نابودی . . !

پارک لاله سقز در معرض نابودی . . ! یکی از شهروندان شیفته‌ی طبیعت و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *