هفت ماه بدون حقوق، آتش زیر خاکستر است
منصور شیخی
اساسا انسان چون ماهیتی نیازمند دارد، اگر در برابر هزینه کردن انرژی خود چیزی دریافت نکند، پس از مدتی امورات محوله را یا از سر اجبار و بر اساس تعهدات کلامی با منت انجام میدهد یا خسته میشود و دست از کار میکشد، که مجموع این واکنشها در چهارچوب مسئولیت حقوقی و تعهدات معلوم در زمان معلوم گنجیده نخواهد بود.
شورای اسلامی شهر سقز از مردادماه سال ۱۴۰۰ رسما فعالیت خود را آغاز و مشغول به فعالیت شده است اما تاکنون هیچ کدام از اعضای ۷ نفره آن حتی یک ریال هم بابت حقوق تعریف شده در سیستم شوراها را دریافت نکردهاند.
اما دلیل این عدم دریافت را مستقیما باید از رئیس این نهاد جستجو کرد که به علت مسایل شخصی_حقوقی حق امضای ایشان در اسناد مالی منع شده و جالب اینکه نایب رئیس ایشان هم دست بر قضا گرفتار همین موضوع بوده و نهایتا هیچ کدام از این دو شخصیت حقوقی، حق تایید اسناد مالی را ندارند.
جالب نیست؟!
رئیس و نایب رئیس یک نهاد حقوقی حق امضاء بر سندهای مالی را نداشته باشند و تمامی امورات و تراکنشهای مالی در خود شورا یا ( از و به شهرداری ) بلاتکلیف یا برای تایید آن از ترفندهای غیر متعارف استفاده شود؟! یا حق اعضای دیگر به این دلیل برای دریافت حقوق مالی تضییع شده باشد و هیچ چارهای هم بجز صبر از هیچ نهاد ذی ربطی اندیشیده نشود و این گره که ریختی بزرگ اما بازکردنش با دست خالی هم امکان پذیر است، تا تاریخ نامعلوم بسته بماند.
نمیدانیم بگوییم جالب است، عجیب است، غیر ممکن است یا محال است، چون با چنین توصیفی از اعضایی که ماههاست ریالی از صندوق بیت المال دریافت نکردهاند باید تابلویی از تصویر و اسامی این جهادگران، ساخت و بر سردر ورودی شهرای ایران زد و نوشت، بدون شرح . . . هفت ماه بدون حقوق، آتش زیر خاکستر است
این موضوع شاید رونمودی بشاش و شکیل داشته باشد اما مهمترین عوارض آن زیر پوستیست و میتواند اعضاء را نهایتا خسته و بدون انگیزه کرده و بلانصبتشان، هفت ماه عبادت در یک شب به باد رود و شهادتین را تحویل گوشه چشم شیطان دهد و همانا کم نیستند از آن بزرگ مردانی که نمونههایشان اکنون در بازداشت هستند و به دنبال منافذی خوش نفود هستند و کاسه آششان هم آنقدر پر روغن است که دست رد زدن به آن فیل نر میخواهد و مرد پولدار که متاسفانه توانست سبیل خشکِ بسیاری از مردان جانماز به دست را هم چرب کند و آنقدر هم دست آشپزش سبک است که طرفش وقتی چشمهایش را باز میکند، کار از دل غافلش گذشته و شیخ را هم گرفتار زلف و لب ساقی کرده است . . .
شما بگویید؛ چگونه میتوان مسایل یک شهر ۲۰۰ هزار نفری را حل و فصل کرد وقتی شورای آن، اندر خم کوچه اول خود گرفتار است؟!
چگونه میتوان مدیریت شهری را مدیریت کرد، وقتی موضوع به این سادگی را که تنها با تغییر رئیس و نایبش قابل حل است، نمیتوانند مدیریت کنند؟!
یا احتمالا میشود که حل شود اما مناسبتهای پشت پرده و سفارش دستهای خاکستری که از دقایق اول، وجاهت شورا و شور را انگشتر دستشان کردند، به قول خودشان مصلحت شهر و شورایش را در این توهین مخملی به شعور یک شهر میبینند.
اینکه در روزهای انتخابات چه گفتید و چه شنیدیم را بارها از زبان مردم شنیدهاید اما بالاغیرتا اگر خودتان در این جایگاه نبودید و چنین چیزهایی را که در صندوق هیچ عطاری نیست، میدیدید، چه میگفتید.
اینجاست که میطلبد انتهای این نویسه را با جمله تاریخی عبدالله کیخسروی باز گذاشت و تصمیم و قضاوت و شهودش را به شهروندان سقزی واگذار کرد که گفت؛
سقز شهر نیست، شبح یک شهر است
- تاکسیهای اینترنتی،ناجیان حمل و نقل درون و برون شهری - اسفند ۲۵, ۱۴۰۲
- گاو شیرده، گوسفندان شیربرنجده . . . - اسفند ۱۲, ۱۴۰۲
- حجاببانها، درد یا درمان؟!چرا کسی آنها را گردن نمیگیرد - آذر ۷, ۱۴۰۲