گفت؛ آقای فرماندار همیشه از شما میترسم اما نمیدانم شما از چه کسی میترسید؟!
🖌 . . . پانویس سر دبیر
فرماندار به هاورن گفت؛ میدانی چرا نماینده پارالمان بیشتر از اینکه به نماینده شبیه باشد به سیب زمینی شبیهتر است؟
هاورن گفت؛ چون به خاطر حمایت شما در زمان انتخابات و لطماتی که به رقیب سرسختش “باندو” زدید، خود را مدیون میداند.
فرماندار گفت؛ بله دقیقا این همان چیزی است که تو و مدعیان سیاست این شهر میدانند، اما توی خنگ باید بدانی که توافقات نصف شبی در زمان انتخابات چیزی است و سوتی گرفتن توسط معاون دست راست من خانم ناورل چیز دیگریست که کمر هر مدعی سیاست دانی را میشکند.
این اسکلها سیاستدان نیستند، سیاست خور هستند و وقتی افسارشان را دستت گرفتی، روزی یک بار به داخل فاضلاب هلشان بده و وقتی دو سه دهن گ . . . از دهانشان عُق زده شد، آنوقت افسار را میکشی و بیرونشان میآوری و انگشتت را دور دهانش میکشی و گ . . . های دور لبش را پاک میکنی و میگویی برو دهانت را آب بکش، آنوقت است که ۴ و ۸ و ۱۲ سال میتوانی از خودش و افرادِ شعاع ۱۰۰ متریش سواری بگیری حتی اگر به جزیره آتوریا تبعید شده باشی، متوجه شدی هاورن؟!
هاورن گفت؛ همیشه از شما میترسم اما نمیدانم شما از چه کسی میترسید؟گفت؛ آقای فرماندار همیشه از شما میترسم اما نمیدانم شما از چه کسی میترسید؟!
فرماندار گفت؛ من از تنها چیزی که میترسم، تیتر روزنامه pensalvor است که اگر تمام درختهای دنیا را هم قطع کنم و کاغذی برای چاپ آن نباشد، از آسمان برایش کاغذ میفرستند که من را زمینگیر کند.
زونکن را به وسط میز هل داد و دست به سینه گوشه میز نشست و چشمهایش را کوچک کرد و لبهایش را جمع کرد و به نقشه روی دیوار نگاه کرد و گفت؛ گفت؛ آقای فرماندار همیشه از شما میترسم اما نمیدانم شما از چه کسی میترسید؟!
دیگر نمیدانم از کجا باید هیئت منصفه بیاورم و چندها هزار دلار دیگر خرج کنم تا دهانشان را ببندم.
هاورن زیر لب و گوشه چشمی گفت؛ دهانشان نه، قلمشان را ببندید.
- تاکسیهای اینترنتی،ناجیان حمل و نقل درون و برون شهری - اسفند ۲۵, ۱۴۰۲
- گاو شیرده، گوسفندان شیربرنجده . . . - اسفند ۱۲, ۱۴۰۲
- حجاببانها، درد یا درمان؟!چرا کسی آنها را گردن نمیگیرد - آذر ۷, ۱۴۰۲