یک دو جین خزعبلات
🖌 . . . یادداشت سر دبیر
کَفرُبا کارش را از لانه مرغها که پدرش در حیاط خانه برای گرفتن روزی دو سهتا تخم مرغ درست کرده بود شروع کرد.
آن روزها شاید او هم حسب عادتی که به خوردن تخم مرغ سر سفره صبحانه داشت به مرغها رسیدگی میکرد اما کم کم که تعداد مرغها بیشتر شد و تخم مرغها آمارش از تعداد سر سفره بالاتر رفت، شروع به فروش آن به مغازه سر کوچه کرد و چهار سال بعد هم وام گرفت و مرغداری زد و کار و بارش سکه شد و دیگر پول برایش معنا نداشت و شروع به خرج کردن برای انتخابات کرد و اتفاقا در دوره اول که خود را کاندید کرد، با یک حساب کشک و دوغی رای آورد و روی صندلی نشست.
بعد از یکی دو سال دکتر شد، کجا و چجوری گرفتن مدرکش را باید از مرغها پرسید که الحق برایش تخم طلا گذاشتند و او را به آنجا رسانده بودند و عاقبت سر از تلوزیون در آورد و شروع به تحویل “یک دو جین خزعبلات” در مورد سیاست به مردم بیچاره که جلو تلوزیون ۱۴ اینچ مینشستند، کرد.
از قانون مسخ مغزهای پوک و توخالی استفاده میکرد و خود را برای مجلس آماده میکرد. چنان مست خزعبلاتش شده بود که پاک مرغها را فراموش کرده بود، مرغها هم که خود را بر حق این قدرت با این سرعت میدانستند دست به خودکشی با روش آنفولانزای مرغی زدند و یک شبه صندلی را از زیر پایش کشیدند و او را زمین زدند.
دیروز در حیاط خانه قدیمی با سر و وضع ژولیده و لباس کار مشغول گِلمالی و درست کردن لانه مرغها بود، چند تا تخم مرغ محلی توی لانه گذاشت که به زودی دو سه تا مرغ از آنها بیرون بیاید و بساط صبحانه را از نو بچیند، غافل از اینکه قانون مرغ و تخم مرغی که او فراموش کرده بود اینجا بود که میگفت؛ اول باید مرغ را در لانه بگذارد تا تخم مرغ بگیرد هرچند مرغ بی خروس هم شروع داستان قطع النسل آرزوهایش بود.
- حجاببانها، درد یا درمان؟!چرا کسی آنها را گردن نمیگیرد - آذر ۷, ۱۴۰۲
- پرده ی آخر… - مهر ۲۲, ۱۴۰۲
- آرمیتا گراوند ،سوالی که باید واضح به آن پاسخ داد - مهر ۱۵, ۱۴۰۲