با این همە مرگ، پس زندگی چە می‌شود؟,فریدون محمدزاده
با این همە مرگ، پس زندگی چە می‌شود؟

با این همە مرگ، پس زندگی چە می‌شود؟

با این همە مرگ، پس زندگی چە می‌شود؟

✍️ فریدون محمدزاده

🔹هر روز کە صبح می‌شود و تلفن همراە خود را رصد می‌کنیم بیشتر از هر چیزی می‌خواهیم ببینیم امروز چند نفر و بر اثر چە حادثە‌ای فوت شدەاند. دیروز قطار مشهد یزد پس از برخورد با یک بیل مکانیکی از ریل خارج شد و نزدیک بە بیست و یک نفر از مسافرانش در دم جان باختند. آن بیل مکانیکی آنجا چە می‌کرد؟ بماند! پَریروز متروپل آبادان فروریخت چهل و سە نفر زیر آوار جان دادند. ساختمان تازە تأسیس چرا ایمن نبود؟ بماند! پیش پَریروز اتوبوسی آتش گرفت شانزدە نفر سوختند. جادە چرا استاندارد نبود؟ بماند! پیشین پَریروز نزاع شد پنج نفر تکە پارە شدند. روان‌ها چرا ویران گشتە؟ بماند!

🔹اما مردن تنها بە این مرگ‌های دستە جمعی ختم نمی‌شود نە! مرگ‌های کوچک و ریزی هستند کە دیدە نمی‌شوند و خبرشان در لابلای خبرهای دیگر گم می‌شود. اما این مرگ‌های ناپیدا خود اصل داستان است. این مرگ‌های کوچک اگر چە خود بە تنهایی ویرانی است اما برای ما زمانی متألم و متأثر کنندە خواهند بود کە نە بە تنهایی کە بە صورت جمعی و در یک بازە زمانی بررسی شوند. تنها در این حالت است کە می‌تواند درونمان را قلقلک دهد. نمونەاش مرگی هر روزە و هر ساعتە در قتلگاەهای جادە‌ای این کشور است. چند روز پیش در این شهر دانش آموزی فوت شد. با خود اندیشیدم این چندمین دانش آموزی بود کە امسال از درس و مدرسە رخت بر بست؟ از اول مهر سال ۱۴۰۰ تا خرداد۱۴۰۱ یعنی بە مدت ۸ ماە تعداد ۸ دانش آموز در این شهر فوت شدە‌اند. بە طور میانگین هر ماە یک دانش آموز. این کە مسألە فوت ناشی از اتفاق بودە یا تصادف یا مرگ بر اثر مریضی و یا مرگی خودخواستە بحث این مَقال نیست. خانوادەهای داغدارشان چەها می‌کشند و با این درد جانکاە چگونە کنار می‌آیند؟ بماند! پرسش این است کە آیا این تعداد مرگ زیاد نیست؟ و پرسش مهم‌تر این خواهد بود: اساساً اهمیت یک موضوع مگر بە تعداد است؟

🔹اینجا بحث از کسانی است کە هیچ تجربە‌ای از زندگی ندارند. بی آنکە زندگی کنند بە آغوش مرگ رفتە‌اند. همیشە گفتە و شنیدەایم همچنان کە زندگی هست مرگ هم هست اما اینجا زندگی کجاست؟
مرگهای تک بە تک جادەای، نزاعی، خودکشی و همین مورد گفتە شدە و مواردی از این دست در آمار و ارقام بە چشم نمی‌آیند و موجب شکُ اجتماعی نمی‌شوند و تنها زمانی کە عددها گفتە شود و مجموعشان در یک پروسە زمانی بررسی گردد در می یابیم کە این یک فاجعەای انسانی است. اما واقعیت این است همین تک تک‌ها هم فاجعە است و نیاز بە آمار و کشیدن نمودار نیست. مواردی از این دست بە شکلی نرم در حال پاک کردن دفتر زندگی از وجود حیات‌ است و متأسفانە خنجری است کە بە مرور و بی صدا می‌کشد نە بە یکبارە و پرُ هیاهو! یک نگاە سرسری بە کانال‌های ترحیم بر ما عیان می‌سازد کە میزان مرگ و میر روزانە چقدر است. با این همە مرگ، پس زندگی چە می‌شود؟

🔹این حجم از مرگ و میر اساساً و قبل از هر چیز ماهیت بودن را بە چالش می‌کشد. این هولناک است اما زخم بزرگ‌تر عادت کردن بە مردن است. این روزها دیگر مرگ برایمان تنها یک عدد است کە تعدادش تعیین کنندە حساسیت ما خواهد بود. فراموش می‌کنیم کە تنها و تنها یک “مرگ فقدان جهان و آدمی است.” فشار زندگی امروزە بە حدی شدە کە مغزهایمان تنها توانایی درک اعداد و ارقام را در یک ساعت یا یک روز می‌تواند داشتە باشد و بررسی یک مورد در یک ماە و یا یک سال برایش غیر ممکن شدە است. شوربختانە ذهن‌های زنگ زدەمان بە گونەای شدە است کە تنها توانایی درک و فهم لحظە اینک را دارد و نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد درگیر حتی هفتە پیش شود چرا کە هفتە پیش برایش آنقدر دور و گنگ و کهنە است کە انگار قرن‌ها پیش بودە است. ذهن امروزیمان هرگز نمی‌تواند مقایسەای مثلاً در قیمت کالاهای سال قبل با امسال داشتە باشد. فاحشی تفاوت قیمت این دو بازە‌ی زمانی نسبت بە هم موجب می‌شود مغز قفل کند، تخریب شود و بایستد بنابر این بە شکلی خود خواستە دست بە گریز می‌زند و فراموش می‌کند. تغییرات حداکثری و کُشندە همە چیز در هفتە و ماە و سال چارەای جز گریز و فراموشی برای مغزها نگذاشتە است. فراموش کردن مرگ‌ها، ارزیابی و تحلیل دلایل آن هم از این حیث است. گریز و فراموشی از رنج، از درد از آسیب زدن بە خویشتنِ خویش. این گریزها تنها و تنها برای دلخوش کردن خویش بە ادامە زندگی است اما در نهایت این پرسش اساسی همچنان پا برجاست:
“با این همە مرگ، پس زندگی چە می‌شود؟”

همچنین ببینید

پارک لاله سقز در معرض نابودی . . !

پارک لاله سقز در معرض نابودی . . !

پارک لاله سقز در معرض نابودی . . ! یکی از شهروندان شیفته‌ی طبیعت و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *