از دستفروشان شارلاتان تا رشوه بگیران سد معبر شهرداری!
واقعیت ادعای قلدریست یا پشتشان به افرادی گرم است؟!
ادعاهایشان واقعیت دارد؟
مقصر کیست؟
▪️سالهاست که “گاراژ میرده” به عنوان یکی از مراکز مهم خرید و فروش میوه و ترهبار و… در سقز تبدیل شده است. مراجعه و استقبال مردم سقز و حتی سایر شهرهای همجوار به این بازارچه باعث شلوغی این مسیر شده است.
دستفروشانی شریف که سالهاست درحال کسب روزی حلال در این مسیر هستند، اما اندر میان دست فروشان کاسب، مدتیست که تعداد اندکی دستفروش، این مسیر شهری را زمین ملکی پدریشان میدانند تا جایی که با فاصله زیاد از دیوار مدرسه نمونه، وسط خیابان این مسیر را تصرف کرده و اجازه پارک کردن موقت ماشینهای مردم عادی شهر را برای خرید نمیدهند.
رویدادی تلخ از برخورد این دسته از دستفروشان ادعادار..!
صبح روز چهارشنبه هفتهی گذشته؛
به عنوان یک شهروند برای خرید میوه، همراه پدر به این مسیر مراجعه کردم. پدر برای خرید پیاده شد و من پشت فرمان بودم، کنار یکی از دستفروشان با فاصله از مسیر تردد ماشینها پارک موقتی کردم تا ماشینهای دیگر به آسانی بتوانند عبور کنند، سریعا یکی از دستفروشان با درشتی گفت: هی… حق ندارید اینجا بایستید!
محترمانه جواب دادم که چند لحظه دیگر پدرم میاد و از اینجا میرویم.
دوباره با تندی گفت؛ میگم واینستا
جواب دادم؛ چشم عرض کردم پدرم در حال خریدنه، داریم میرویم.
با حالت قلدری بهم گفت؛ هوووی مگه حالی نمیشی برو جای دیگه وایسا اینجا مال منه و با الفاظ رکیک بنده را مورد فوش و ناسزا قرار داد!
در حالی که یکی از آنها میخواست ماشین را پنجر کند، ناگزیر از ماشین پیاده شدم و گفتم؛ مگر زمین پدرتان است؟! شما خودتان سد معبر کردهاید واز دیوار چند متر هم فاصله گرفته اید و وارد خبابان شدهاید!
دستفروش دیگر سریعا سر والف ماشین را درآورد و در حال خالی کردن باد لاستیک ماشین بود! به پدر مراجعه کردم که حداقل حرمت پدر را بگیرد، اما متاسفانه صدایشان را بلندتر کردند.
یکی از دستفروشهای مسن و شریف به دستفروش قلدر گفت: وایستادن که وایستادن کفر که نکردند دارن از ما خرید میکنند و مسیری روگا نگرفتند!
دستفروش قلدر ادامه داد؛ که احدی حق ندارد اینجا ماشین پارک کند!
پدر جواب داد که: مگر خیابان شهر را خریدید اینطور ادعا داری و تهدید میکنید؟!
دستفروش با حالت حق به جانب: وقتی به شهرداری پوووول میدهم، دیگر کسی حق ندارد اینجا بأیستد و به فوش و الفاظ رکیک و زننده ادامه داد!
بهش گفتم؛ به چه کسی پول میدهید؟!
به سد معبر و شهرداری پول میدهم..!
معلوم بود که با دادن پول به سد معبران شهرداری، پشتشان گرم بود! و ابایی از دعوا و فوش دادن نداشتند، برای همین دعوا را عمدی شروع کردند و بنده را مورد مشت و لگد قرار دادند و پدرم را به تهدید…
به گفتهی حاضرین در جمع و دیگر فروشندگان که این چند نفر ادعادار، کار هر روزشان دعوا کردن و ناسزا گفتن به مردم است!
گفتنیست که اگر صبوری، گذشت پدر و فرمایش آشنایان حاضر در محل نبود، دعوای این شارلاتان، وضعیت دعوا را شاید بحرانیتر میکرد!
اما مهمتر از قلدری و شارلاتان بازی این افرادژ موارد زیر جای سؤال دارد؛
اینکه این شارلاتان ادعا میکنند که برای حضور در این مکان به شهرداری و مأموران سد معبر پول پرداخت میکنیم، چقدر واقعیت دارد؟!
اگر واقعیت داشته باشد، مسئولین درخواب هستند یا به نفعشان است خودشان را به خواب بزنند؟
و اما اگر این ادعا واقعیت ندارد چرا با این اراذل و شارلاتانها برخورد قانونی نمیشود؟! نسبت به سایرین با چند متر فاصله از دیوار مدرسه تا وسط خیابان را تصرف کردهاند، انگار قبلا حد و مرز موقعیتشان را با مأموران… مشخص کردهاند! تا جاییکه ماشین شخصیشان را در کنار بساطشان پارک کردهاند!
چرا هیچ نظم و انضباط و قواعدی برای این نوع فروشندگان قایل نیستند؟! و هر کس به میل و اشتیاق خود در حال سوءاستفاده است؟!
این افراد با این نوع برخورد شارلاتانی به دلیل فقدان هیچگونه تعهد و مجوزی میتوانند هر حرکت ضد مردمی را در این مسیر از خشونت تا … انجام دهند و فردا حضور نداشته باشند!
علاوه بر بررسی موضوع ادعاهای این فرد دومورد راهکارها ضروری به نظر میرسد؛
➖حضور مکرر سد معبران معتمد و متعهد در این مسیر
➖خط کشی مشخص و در اختیار قراردادن این مسیر برای دستفروشان کاسب و با شرف و زدودن این بازار از شارلاتان های ناکاسب و نااهل که شاید بتواند گامی مهم باشد. از دستفروشان شارلاتان تا رشوه بگیران سد معبر شهرداری!
تصاویری از این مسیر
- با مافیا مشکل دارند! اما خودشان در حال ایجاد مافیا هستند . . ! - شهریور ۱۳, ۱۴۰۳
- داستانک؛ کالسکه فروشی موشیخانوم و روباه کوچک - تیر ۳۰, ۱۴۰۳
- توهم میلیاردر شدن با بازی همستر و تپ سواپ - خرداد ۲۰, ۱۴۰۳