افسانه یک هنرمند ( نه توری )
افسانه یک هنرمند ( نه توری )

افسانه یک هنرمند ( نه توری )

افسانه یک هنرمند ( نه توری )

به قلم استاد ایرج بهرام نژاد ( فعال فرهنگی ) :

عصر غروبی دلتنگ که خیابانها پیراهن دلتنگی را به نسیم سپرده بودند، درختان در هیاهوی روسرهای گره زده مراد بخود می پیچیدند وبرگهای زرد و ارغوانی در سمفونی باد چونان رقاصان اندلس در هم آغوشی سفری بی پایان در هم می لولیدند.
بی محابا راه پیموده و دلم شعر میخواست وترانه ی خونم بشدت پایین آمده و بغض در گلوگاه لحظه هایم بیتوته کرده وبرای سبک شدن نیاز به گریستن داشتم تا اتاق تنهایی ام را به هوای تازه عادت دهم،هرگاه که نیت نوشتن در باره هنرمندی داشته باشم برآن هستم تا انچه از خامه ی قلمم می تراود عین واقعیت باشد اگر چه امروزه واقعیت جایگاه و پایگاهی چندان در این روزگار ندارد

امروز و در این سورنامه ی دلتنگی میخواهم از هنرمندی بنگارم که تازیانه های روزگار بر شانه هایش بسیار سنگینی کرده وتا واپسین نفس زخم گفتن ها آهش را بریده بود،هنرمندی که تنها دارایی بودنش عشق به خواندن بود و نوشتن از انچه که لمس کرده بود، هنرمندی که خود اذعان داشت هرگز کودکی آرامی نداشته و در همان کودکی پیری آرزوهایش را پرپر کرده بود،اما بقول بیدل هندی “عاشقی مقدور هر عیاش نیست”،ازاین رو بود که درد تنهایی زخمه های عشق و دلدادگی را که جوهره وجودی اوبود را به منصه ظهور رسانده بود،آری سخن از مردی است که راست قامت ایستاد و ناملایمات روزگار را در لابلای شعرهای شبانه خود پنهان کرد.

عباس کمندی

عباس کمندی هنرمند نامداری که بیش از پنجاه سال از عمر پر بهایش را در راه شکوفایی هنر و موسیقی فدا کرد تا بشارت دهد که کردستان در بحث موسیقی نه تنها حرف برای گفتن دارد بلکه میتواند پایتخت موسیقی پهناور کشور ایران باشد.

استاد کمندی رسما از سال پنجاه ودو وبا ساخت ترانه “بی بی خانم” که قصه احساس جوانی دلباخته است را سروده و آنرا در رادیو وقت تلویزیون ضبط و در برنامه “ظهر بخیر” برای اولین بار پخش و نام کمندی را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت،انچه امروزه این هنرمند را از سایر هنرمندان جدا و در درجه متماز قرار میدهد مسایلی است که کمتر هنرمندی به آن توجه کرده است. اگر به چشم خریدار به انتخاب شعرها و سرودن ترانه های استاد نگاه کنید به سادگی واژه‌ها و عامه فهم بودن وگفتن از دردهای اجتماع و اداب و رسومی است که در آن متولد و زاده شده است. برای نمونه میتوان به ترانه ی “نه توری”(قهر نکنی) اشاره کرد که به درد بزرگی در اجتماع اهمیت میدهد آنهم در قالب کلماتی که روزمره بر زبان مردم کوچه و بازار جاری است.
گفتن از تلخی جدایی و طلاق و اشاره به فرزندان طلاق و رنجهایی که کانون گرم زندگی را پر پر میکند.

صدای منحصر بفرد استاد و سوز صدایش دراین افسانه چنان در روح آدمی نفوذ میکند که این گفته بزرگان را معنا کرده…که “وقتی آدمی از سخن باز می ماند موسیقی آغاز میشود”.
خوانش و تحریر های ویژه استاد از خصایص صدای گرم اوست بارها بمن میگفت:”کاش خدا دو دانگ صدا بمن میداد آنوقت میدانستم چکار کنم”،نرمی صدا و ارامشی که در خواندن استاد نهفته بود او را از دیگر هنرمندان عصر جدا کرده و از او عباس کمندی ساخت، هنرمندی که علیرغم نامردای های زندگی هر روز بر غنای هنری خود افزود وهرگز نگاهی مادی به هنرش نداشت ودر واقع هنر او هرگز درامدی آنچنانی هم برای او در پی نداشت وتنها این کمپانی های منتشر کننده،سود بران اصلی هنر استاد کمندی بودنند افسانه یک هنرمند ( نه توری )

یکی دیگر از خصایص بارز این بزرگ هنرمند،مردمی بودن ودر کنار مردم ایستادن بود و هیچگاه از جایگاه هنری خود سو استفاده نکرد و مردمی ماند و مردمی به دیدار حق شتافت(فوت کرد) ودلیل محکم این گفته ی حقیر مراسم سوگواری تدفین ایشان بود که تا به امروز برای هیچ هنرمند دیگری تکرار نشد.

ترانه “نه توری” شاید یک اپیزود از زندگی واقعی استاد باشد که تازیانه های نداری شانه هایش را زخمی کرده و در اوج سادگی این لحظه تلخ جدایی را به چنان اثری مبدل کرد که نام او را ماندگار کرده است.استاد کمندی انسانی وارسته، رفیقی واقعی و همسفری مهربان بود که در هر هنری نیز توانمدی خود را به نمایش گذاشت.
از جمله هنرهای کوردی استاد کمندی،لورل و هاردی و چند اثر کوتاه ارشمند دیگر به یادگار برایمان بجا نهاد که بعد از وی هنوز هم کسی دراین رشته ی هنری کاری شایان تقدیر انجام نداده است.
“میر نوروزی” تئاتری بود که استاد ان را نگاشت و بر روی صحنه برد تا نشان دهد که جوهره وجودی این رشته را نیز در خود دارد به غیراز تئاتر،نگارش کتابهای مختلف در قصه نویسی و رمان و مجموعه اشعارش از دیگر هنرهای استاد بود که عطش سیری ناپذیر او را به ورطه فیلمنامه نویسی کشانده وچند فیلمنامه خوب و فاخر از جمله “زهر افعی” ، “پهلوان گلزار کرمانشاهی” ، “پهلوانان کردستان” و اثار ارزشمند دیگری که نام این اسطوره هم عصر را انگراندیسمان کرده است

افسانه یک هنرمند ( نه توری )
اما هنری که استاد کمندی عاشقانه در رقص رنگها به آرامش میرسید نقاشی بی پیرایه و ساده از انچه بود که در نی نی نگاهش انعکاس پیدا می‌کرد.
نقاشی از “روستا و گل و چشمه های زلال” روح تشنه استاد را سیراب میکرد و هیچگاه در این هنر ادعایی نکرد و نگفت، اما انچه که برجسته ترین هنر اوست ترانه سرایی و ترانه خوانی است که تندیس جاودانه این هنرمند صاحب سبک را دوست داشتنی میکند.

استاد کمندی در تمامی ترانه هایی که خوانده است و اهنگهایی که ساخته است نشان داده که در سبک خود بی رقیب بوده و کمتر کسی قادر است در سبک او اجرا کند، هرچه از زندگی این هنرمند بیشتر بنویسم آزارها و رنجها و دردهایی بود که روح نازک این وارسته هنرمند را در دوران حیات او آزار داد و این هنرمند مردمی بعداز مرگش بیشتر شناخته شد و بعد از مرگش بود که ترانه هایش جایگاه واقعی خود را یافت واین متاسفانه دردی است که در جامعه ما وجود دارد(درد تقدیر بعد از وداع آخر)

برجسته ترین هنر استاد کمندی همانا صدای منحصر بفرد وصاحب سبکی است ماندگار با ترانه هایی که بوی مردمی بودن دارد،از دردهای مردم از شادی مردم و از اداب و رسومی میخواند که از دل مردم بر آمده و روح آدمی را جلا میدهد. و اینچنین هنرمندانی در دل ملت ماندگارند،هنرمندی که هیچگاه نگاهی مادی به هنرش نداشت،هنرمندی که بارها با ناملایمات همکاران و دوستان از پا افتاداما دم نزد،هنرمندی که تا واپسین روز حیات حق پخش تصویر او را از او گرفته بودند و امروز هزاران بار صدایش از جعبه جادو بگوش میرسد، هنرمندی که بیست سال تمام در مورد فرهنگ نواها و اداب و رسوم کوردستان تحقیق کرد وامروز در ارشیو صدا و سیمای تهران ذخیره شده،هنرمندی که از قلب تاریخ روایی مردم “عطا کل” را بیرون کشید و به فیلمنامه تبدیل کرد،هنرمندی که ساده ترین شعرهایش را به ترانه هایی ماندگار مبدل کرد مثل “نه توری”، هنرمندی که همه اورا می شناختند و چقدر غریب بود و چه غریبانه رفت و اثارش غبار غم از لحظه هایمان می روبد.

استاد کمندی به حقیقت شایسته یادواره هایی است ارزشمند،تا زوایای روحی و روانی و اثار هنری اش مورد بررسی قرار گیرد،انشالله در آینده نزدیک از خاطرات همکاری استاد در صدا و سیما و خاطرات هنری ایشان و اشعار طنز دلنشینشان بسیار خواهم نوشت تا شاید روحش از ما شاد شود یادش گرامی و نامش ماندگار باد.

همچنین ببینید

خطاب به ریاست محترم ورزش و جوانان سقز

خطاب به ریاست محترم ورزش و جوانان سقز

خطاب به ریاست محترم ورزش و جوانان سقز گلایه چندباره ورزشکاران و ورزش دوستان مدت‌هاست …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *